در دستهایش امروز , دارا تفنگ دارد
با دشمنان دارا , او قصد جنگ دارد
هنگام جنگ دادیم , صدها هزار دارا
هم کوچه های ایران , مشکین ز اشک سارا
دارا لباس پوشید با جبهه ها عجین شد
در فکه و شلمچه دارا به روی مین شد
صدها هزار سارا چشمی به حلقه در
از یک طرف و دیگر , چشمی زخون دل , تر
سارا سئوال می کرد : دارا کجاست اکنون؟
دیدند شعله ها را در قایقش به مجنون
در آن زمانه رفتند صدها هزار دارا
در این زمانه گشتند دهها هزار دارا
هنگام جنگ گشته دارا اسیر و دربند
دارای این زمانه با بنز رو به دربند
دارای آن زمانه بی سر درون کرخه
سارای این زمانه , در کوچه با دوچرخه
در آن زمانه دارا , با جبهه ها عجین شد
در این زمانه ناگه , چادر لباس جین شد
با چفیه ای که گلگون از خون صد چو داراست
سارا خود از برای , جلب نظر بیاراست
آن مقنعه ور افتاد , جایش فوکل در آمد
سارا به قول دشمن , از املی درآمد
دارا و گوشواره! حقا که شرم دارد
دردست هایش امروز او بند چرم دارد
با خون و چنگ و دندان دشمن زخانه راندیم
اما به ماهواره در خانه اش کشاندیم
جای شهید , عکس خواننده روی دیوار
آن ها به جبهه رفتند اینها شدند طلبکار
یارب تو شاهدی بر اعمالمان یکایک
بدم المظلوم یا ا... عجل فرجه ولیک
شاعر:افشین علاء